تنها

شاید تنها جایی که میتونه منو آروم کنه

نیاز داشتم نیاز داشتم حرف صحبت کنم با یکی و سرشو تکون بده بگه میفهمم بگه درکت نمیکنم ولی تو چقدر صبوری

خونم تمیزه فقط ی طی مونده بکشم

رو مبل نشستم تا ساعت بشه ۴برم شیفت

دستم دیشب سوخت به طرز فجیعی ما بهش میگیم آب تلمبه زده

شبیه ی عده روی دستم شده ولی جالبه حتی دیشب ندیدمش نفهمید

حتی امروز خونه بابامم رفتم هیچکی نفهمید

دارم کریه می‌کنم مینویسم

دلم گرفته

فک میکنه اگر قهریم بخاطر اینکه

بخاطر اینکه مثلا من میخواستم منت بزارم

ولی نع

همون موقع که گفتم بگو بابات برات چیکار کرد که اینقدر برات عزیزه گفت همه کار

گفتم منو یادت رفت گفت توکه کاری نکردی برام

دلم شکست

برای سالگردمون به تلافی همه کادوهایی که براش گرفتم و به چشمش نیومد دستبند طلا گرفته بودم

به ی جایی منو رسونده که دلم نمیخواد بهش بدم

اصلا دلم نمیخواد دیگ

‌هیچیم ن خودمو ن اونو ن این زندگیو

دیشب از تو پنجره اتاق خواب سایه اشو دیدم داشت سیگار میکشید

میدونی اینکه بدونی بفهمی ببینی ولی خودتو بزنی به اون راه سخته

برای چی ؟؟؟ تعهدش این بود دیگه سیگار نکشه

گفته بود اگر کشیدم خودم میرم درخواست طلاق میدم

پس چرا نمیره

عمیقاً خسته شدم

خسته نع بریدم

وقتی برای آدمی که من صدمه براش گذاشتم میگه تو کاری نکردی برام همون موقع برام رفت

الان که نگاه می‌کنم کل این خونه از وسایل منه

اخه نامزد چه کمکی کردن پدر مادرت که میگی برام خیلی کار کرده

جز اینکه فقط بزرگت ‌کرده

وقتی گفت تو برام کاری نکردی یاد این افتادم که من غرور و شخصیت خودمو زیر پام گذاشتم و گفتم بخاطر تو با مادرت حرف میزنم

گفت تو تحمل کن بعد عروسی از سگ کنارم اگه بخوام حتی ببینمشون

کنکور خوشگله دل منو بردی ...